سختیهای زندگی و عدالت الهی
سوال:
با وجود این همه تبعیض وبی عدالتی که بین انسانها هست, وبسیاری همه زمینه های یک زندگی خوب را دارند و از سیری نمی دانندچه کنند, در حالی که در کنار آنها انسانها و خانواده های فراوانی درپیچ و خمهای بی شمار مشکلات اقتصادی, اجتماعی و غیر آن کمر خم کرده و گاهی از داشتن امکانات اولی و ضروری زندگی محروم اند, چگونه از عدالت الهی سخن می گویید؟
پاسخ:
این چکیده دو غمنامه ای بود که این خواننده گرامی به قلم آورده و برای مجله ارسال کرده و خواستار پاسخ آن شده است.
برای یافتن جواب این پرسش توجه بر چند امر بایسته است:
1ـ آفریدگار بزرگ هستی اراده فرمود تا جهان آفرینش را در مظاهر گوناگون و مراتب مختلف با اشکال و صورتهای متنوع بیافریند تا عالم خلقت تک چهره و متحدالشکل نباشد. البته اختلاف و تفاوت در کارگاه هستی به معنای وجود تضاد و نفی یکدیگر و از هم گسیختگی و در هم ریختگی نیست که چنین چیزی از نظر قرآن(1) و علم مردود است. بلکه مقصود همان گونه که ذکر شد, اختلاف مراتب وجودی پدیده ها و گونه گون بودن اندازه ها, صورتها, کمیتها و کیفیتهای مظاهر آفرینش است, و این نوع از خلقت به عنوان بهترین نظام برگزیده شده است. از جماد و نبات و حیوان و انواع و اقسام بی شمار هر یک و مراتب و درجات آنها.
این تفاوت و تنوع در غیر انسان بیشتر در بین اصناف و اقسام آن است و در بین افراد و اشخاص آن بسیار نادر است, مثلا در مورد اسب که نوعی از حیوان است این مراتب گوناگون از نظر هوش, نجابت, سرعت و امثال آن به لحاظ نژاد آن است و این اختلاف بین افراد یک نژاد, بسیار ناچیز است. و همین طور سایر انواع و اصناف جمادها و نباتات. ولی در مورد انسان بیشترین تفاوت و تنوع در دایره افراد و اشخاص است تا نژادها و تیره های مختلف, یعنی فاصله بین استعدادها و قابلیتها و مراتب وجودی بین افراد انسانی است که اساس اختلاف و تنوع در آن را تشکیل می دهد و این امر دقیقا مطابق با همان فلسفه و جهتی است که برای آن, تفاوت و اختلاف در نوع انسان مقرر شده است به گونه ای که در اختلاف مراتب به لحاظ تیره ها این منظور قابل دستیابی نیست.
2ـ بر اساس آموزه های قرآن مجید, اختلاف در مزایای حیات بین افراد انسان به دو علت صورت گرفته است:
2ـ 1ـ گردهمآیی و همکاری و تشکیل اجتماع و مدنیت از راه احساس نیاز افراد انسانی به یکدیگر به منظور پاسخگویی به احتیاجات و نیازمندیهای گوناگون بشری که چنین چیزی جز در سایه جمع و معاضدت با یکدیگر میسر نیست.
قرآن کریم می فرماید:
((و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات لیتخذ بعضهم بعضا سخریا; برخی از آنان را بر برخی دیگر به مراتبی برتری دادیم تا یکدیگر را در تسخیر خود گیرند.))(2)
2 ـ 2ـ از جایی که مقصود اصلی از هبوط آدم و زندگی بشر در کره خاکی, تربیت, کمال, در سایه بندگی و عبودیت حق است, خداوند میدانهای مختلفی برای آزمون افراد انسانی و امتحان آنان گشوده است تا نیکوکاران از غیر آنان شناخته شده و جدا گردند و از مهمترین عرصه های آزمایش الهی چگونگی برخورد و نوع رفتار آدمی با نعمتهای خداوندی است که دارندگان آن با آن چه می کنند و محرومان به چه صورتی عمل خواهند کرد. او به برخورداران دستور کمک و دستگیری به مستمندان و نیازمندان داده و آنان را از این راه به امتحان می کشد و از شخص محروم نیز خواسته است تا در صورتی که از روی مصلحت و عللی به نعمتی نرسید یا از او دریغ شد استقامت ورزیده و از بی تابی و اعتراض و شکوه نسبت به خواست و اراده الهی بپرهیزد و در چارچوب احکام و دستورات خداوند در جهت رفع محرومیت از خویش در حد امکان, اقدام و عمل کند.
قرآن کریم می فرماید:
((و رفع بعضکم فوق بعض درجات لیبلوکم فی ما آتاکم; برخی از شما را بر برخی دیگر رفعت داد تا در آنچه به شما داده است آزمونتان کند.))(3)
بنابراین هیچ یک از این دادنها و ندادنها ملاک برتری واقعی و امتیاز و فضیلت انسانی نیست; آنچه معیار در این باره است نوع برخورد و رفتار آدمیان با این نعمتها و امکانات مادی و طبیعی است.
نمونه بسیار روشن این دو جریان را خداوند در داستان قارون بیان می فرماید:
((و خرج علی قومه فی زینته قال الذین یریدون الحیاه الدنیا یا لیت لنا مثل ما اوتی قارون انه لذو حظ عظیم و قال الذین اوتوا العلم ویلکم ثواب الله خیر لمن آمن و عمل صالحا و لا یلقیها الا الصابرون; قارون شکوهمندانه و با آراستگی در بین قوم خود به حرکت در آمد, آنها که دنیا خواسته و فریفته آن بودند گفتند ای کاش ما نیز همانند او برخوردار بودیم. به یقین او بهره ای بزرگ دارد و آنان که اهل دانش و فهم بودند گفتند وای بر شما پاداش خداوند برای کسی که ایمان آورد و کار خوب کند بهتر است و این را جز صابران نمی توانند دریابند.))(4)
پیش از این نیز در خصوص منطق فرعون در برابر نصیحت و خیرخواهی قوم خود که به او گفتند از این ثروت و نعمتهای خدادای, خود بهره بر و به دیگران و در راه خدا نیز انفاق کن می فرماید:
((قال انما اوتیته علی علم عندی; من این همه ثروت و سرمایه را با استعداد, دانش و توانمندی خود کسب کرده ام.))(5)
او ثروت خدادادی را از جانب خود دانست و دیگران در اموال او به طمع افتادند و او بدفرجام و دیگران پشیمان شدند.
3ـ این تفاوتها و تغایرها در بین افراد انسانی خود منشإ برخی برخورداریها و امتیازات طبیعی و اجتماعی می شود که برخی از آنها مشروع و برخی غیر مشروعند.
بنابراین بسیاری از نابرابریهای اجتماعی, اقتصادی و حتی جزایی ریشه در نابرابریهای طبیعی و فطری دارد که خداوند متعال آن را بر اساس حکمتی که در پیش مذکور شد در جهان آفرینش اعمال فرموده است.
این تفاوتها چه ظاهری, همچون نقص در اعضا و چه معنوی, مانند استعداد و هوش منشإ می شود تا انسانهای برخوردار از آن نعمتها به ثروت و امکانات و موقعیت اجتماعی و یا دانش و فن بیشتری دست یابند و دیگران از آن حد محروم بمانند و این اقتضای طبیعت و لازم قطعی چنین نظامی است که بر اساس حکمت الهی پایه ریزی شده است. این نوع نابرابری اگر همراه با رعایت قانون و عدم تجاوز به حقوق دیگران و حرکت در مرزهای تعریف شده و معتبر دینی و نیز ادای حقوق مستمندان جامعه صورت پذیرد, مشروع, قابل قبول و بلکه مطلوب است. چون چنین وضعیتی هم رفع محرومیت و فقر را در پی دارد و هم حکمت الهی در تفاوت و تغایر در توزیع نعمتها بین مردم پیاده گردیده است.
چنین نابرابری را نمی توان بی عدالتی و ظلم نامید زیرا اساس خلقت و نظام احسن وجود, آن را پی ریزی کرده است و بر اساس حکمت و تدبیر استوار شده است. در این صورت همه امور در مجرای صحیح خود قرار گرفته و هر چیزی در جایگاه واقعی و بایسته خود نهاده شده است و این عین عدالت است.
نکته بسیار مهم و در خور توجه این است که گرچه خداوند متعال بر اساس حکمت خویش برخی را بر برخی دیگر در نعمتهای مادی برتری می دهد ولی به دو جهت چنین امتیازی ستم و ناعادلانه نیست زیرا اولا; این کار بر پایه حکمت بنا شد و آنچه بر این اساس باشد ظالمانه نیست و ثانیا; بر اساس آیات و روایات فراوان, خداوند متعال این محرومیت جزیی و ناچیز را در آخرت جبران می کند که به هیچ صورتی قابل مقایسه با آن ابتلای کم و مصیبت اندک نیست.
برای نمونه قرآن کریم می فرماید:
((و لنبلونکم بشیء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشر الصابرین الذین اذا اصابتهم مصیبه قالوا انا لله و انا الیه راجعون اولئک علیهم صلوات من ربهم و رحمه و اولئک هم المهتدون; به یقین شما را به وجود ناامنی و گرسنگی و صدمه بر اموال و جانها و میوه هاتان به آزمون می کشیم و صابران را مژده ده, آنان که وقتی به مصیبتی گرفتار آیند گویند یقینا ما از خداییم و به سوی او بازمی گردیم. آنان کسانی اند که درودها و رحمت خداوند بر آنهاست و همانان هدایت یافتگانند))(6).
از حضرت صادق(ع) روایت شده است که فرمودند:
((انه لیکون للعبد منزله عند الله فما ینالها الا باحدی خصلتین اما بذهاب ماله او ببلیه فی جسده; به یقین برای بنده نزد خداوند جایگاهی است که بدان نمی رسد مگر با از دست رفتن سرمایه و ثروتش و یا نقص و مرض در بدن او)).(7)
ابی یحیای حناط می گوید: عبدالله بن ابی یعفور مردی بود که مریضی و درد و رنج فراوان داشت. او می گوید به امام صادق(ع) از وضعیت دردآور خود شکایت بردم, حضرت به من فرمودند:
((یا عبدالله! لو یعلم المومن ما له من الاجر فی المصائب لتمنی انه قرض بالمقاریض; ای عبدالله! اگر مومن بداند چه پاداشی در برابر مصیبتها دارد قطعا آرزو می کرد که با مقراضها بدنش پاره پاره می شد.))(8)
امام صادق(ع) می فرمایند:
((روزی پیامبر گرامی به منزل یکی از اصحاب برای خوردن غذا دعوت شدند, وقتی وارد منزل شدند دیدند مرغی بالای دیواری تخم گذاشت, آن تخم مرغ از روی دیوار بر روی میخی که در آن نصب کرده بودند افتاد و بر آن قرار گرفت و سقوط نکرد و نشکست. پیامبر اکرم(ص) از این واقعه به شگفت آمدند. آن مرد به پیامبر(ص) عرض کرد: از این قضیه تعجب کردید؟! سوگند به خدایی که تو را به حق برگزید من هیچ گاه به حادثه ای که به ـ مال و جان ـ من صدمه و زیانی برساند دچار نشدم. رسول خدا(ص) با شنیدن این سخن از جای برخاست و از غذای او چیزی تناول نکرد و فرمود:
((من لم یذرإ فما لله فیه من حاجه; کسی که به گرفتاری و کمبود در زندگی مبتلا نشود برای خدا در زندگی او سهمی نیست.))(9)
بنابراین ما در آنچه به کار خداوند مربوط می شود, باید با دیدی جامع و واقع نگرانه به موضوع توجه کنیم و مجموعه حکمت الهی در آفرینش انسان و جبران خداوند در آخرت را در نظر بگیریم و با جهان بینی الهی که مورد قبول ماست به موضوع بنگریم. در این صورت است که به نظریه ای صحیح و مطابق با حقیقت خواهیم رسید و در خواهیم یافت که این نابرابریها تا جایی که به فعل خداوند مربوط است نه تنها ناعادلانه نیست بلکه بسیار زیبا, مطلوب و در خور آرزو و تمنا است.
4ـ چنانچه این نابرابریها بر اثر قانون شکنی و گذار از مرزهای شناخته شده اعتقادی, اخلاقی و وجدان بشری صورت پذیرد و با پا نهادن به حریم ضعیفان و غصب و تصرف در اموال و حقوق دیگران ـ چه به صورت جزیی و چه به صورت کلان ـ به وجود آید, ستمگرانه, خلاف عدالت, و منفورترین وضعیت اجتماعی نزد خداوند است. قرآن کریم در موارد زیادی دستور به رعایت عدل و برقراری آن داده است و می فرماید:
((یا ایها الذین آمنوا کونوا قوامین بالقسط شهدإ لله و لو علی انفسکم او الوالدین و الاقربین ...; ای اهل ایمان برپادارنده عدالت و گواهان برای خدا باشید گرچه ـ این عدالت و گواهی بر حق ـ به زیان شما و پدر و مادر و نزدیکانتان باشد ...))(10)
و باز می فرماید:
((قل امر ربی بالقسط ...; بگو پروردگار من به عدالت فرمان داده است.))(11)
و نیز می فرماید:
((لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط و انزلنا الحدید فیه بإس شدید و منافع للناس ...; ما فرستادگان خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آنان کتاب و میزان فرود آوردیم تا مردم به برپایی قسط و عدل قیام کنند و ما آهن را که در آن صلابت و شدت و منافعی برای مردم است نازل کردیم ...))(12)
در تمامی این آیات و غیر آن تإکید, دستور و توصیه به اقامه عدالت است و حتی در آیه اخیر این کار هدف و مقصد از بعثت انبیا معرفی شده است.
بر اساس تعلیمات قرآن مجید ثروت نباید تنها در اختیار ثروتمندان جامعه قرار گیرد و تنها در دست آنان به گردش در آید(13) و بر همین اساس زکات و خمس و انواع صدقات واجب و مستحب دیگر در شریعت اسلامی نهاده شده و با شدیدترین صورت, زراندوزان بی درد و سرمایه داران حق نشناس و بی خبر از رنج محرومان را تهدید به عذاب دردناک خداوندی کرده و می فرماید:
((الذین یکنزون الذهب و الفضه و لا ینفقونها فی سبیل الله فبشرهم بعذاب الیم یوم یحمی علیها فی نار جهنم فتکوی بها جباههم و جنوبهم و ظهورهم هذا ما کنزتم لانفسکم فذوقوا ما کنتم تکنزون; آنان که طلا و نقره را ذخیره کرده و آن را در راه خدا انفاق نمی کنند به عذاب دردآور الهی مژده شان ده; روزی که بر آن در آتش دوزخ نواخته شود و با آن پیشانی و پهلو و پشتشان داغ و تفدیده شود. این چیزی است که برای خود ذخیره کردید. پس بچشید آنچه را انباشته اید.))(14)
ابان بن تغلب می گوید به امام صادق(ع) عرض کردم: از حق مومن بر مومن دیگر به من خبر دهید. حضرت به او فرمودند: این است که ثروت خود را با او قسمت کنی! سپس آن حضرت به من نگاهی کرد و مرا شگفت زده دید, پس فرمود: ای ابان! مگر نمی دانی که خداوند ایثارکنندگان بر خود را بیان کرده؟ گفتم: بلی فدایت شوم! فرمود: تو اگر مالت را با او قسمت کنی ایثار نکرده ای بلکه تو با او در یک حد هستید; وقتی بخشی از سهم خود را هم به او بدهی ایثار کرده ای.))(15)
در این باره, آیات و روایات بسیار زیاد است که نمونه آن ذکر شد و مقصود این است که نابرابریهای اجتماعی اگر بر اثر تکاثر و زراندوزی ارباب ثروت و اغنیای جامعه و منع حقوق مستمندان و حاکمیت یافتن قشر بی درد و مرفه جامعه صورت پذیرد و فساد در سیستم توزیع ثروت, به ویژه در اموال عمومی و بیت المال که حقوق عموم مردم است و باید در اختیار هر یک از افراد جامعه قرار گیرد, موجب آن شود, پدیده ای بسیار ناروا و نکوهیده است و خشم و انتقام خداوند را در پی خواهد داشت.
بنابراین, پاسخ پرسش مطرح شده در آغاز کلام با توجه به آنچه تا کنون گفتیم این است که اگر این نابرابریها که خود نوعا برخواسته از تفاوتهای طبیعی افراد جامعه است در محدوده قانون و انصاف باشد خلاف عدالت نبوده و بلکه مطلوب است, ولی چنانچه این امر با تجاوز به حریم دیگران و منع حقوق آنان و امتیازات ویژه و تصرفات ناروا در اموال عمومی در جامعه بروز کند, ظالمانه و گناهی بزرگ است که از ناسپاسی و نافرمانی و معصیت بشر ناشی می شود و به کار و خواست خداوند منسوب نیست و وظیفه مردم این است که با تلاشی پی گیر برای برپایی قسط و عدل و حاکم کردن سیستمی عادلانه در توزیع ثروت قیام و اقدام کنند و موانع آن را از سر راه بردارند و برای بازگرداندن جامعه به حال اعتدال مطلوب از هیچ کوشش مشروعی فروگذار نکنند که به فرموده قرآن کریم:
((ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم; خداوند سرنوشت هیچ ملتی را عوض نمی کند تا اینکه خود در جهت تغییر آن اقدام و عمل کنند.))(16)
________________________________________
1ـ سوره ملک, آیات 3 ـ 4.
2ـ سوره زخرف, آیه 32.
3ـ سوره انعام, آیه 165.
4ـ سوره قصص, آیات 80 ـ 79.
5ـ همان, آیه 78.
6ـ سوره بقره, آیات 155 ـ 157.
7ـ اصول کافی, ج2, دارالکتب الاسلامیه, چاپ سوم, ص257, باب شده البلإ المومن, ح23.
8ـ همان, ص255, ح15.
9ـ همان, ص256, ح20.
10ـ سوره نسإ, آیه 135.
11ـ سوره اعراف, آیه 29.
12ـ سوره حدید, آیه 25.
13ـ سوره حشر, آیه 7.
14ـ سوره توبه, آیه 34 ـ 35.
15ـ وسایل الشیعه, چاپ ایران, مکتبه الاسلامیه, ج6, ص298.
16ـ سوره رعد, آیه 11.
ماهنامه پیام زن ـ شماره 111 ـ خرداد 1380